- تنه په
اندام
معنی تنه په - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(تَ نَ / نِ لَ)
لغت نامه دهخدا
در تداول عامه، سخت کاهل. سخت عاطل و گریزنده از کار و کسب و تحصیل روزی. تنبل. بیکاره. بی تعصب. بی ننگ و عار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، توسعاً، دشنام گونه ایست که با بزرگی جثه کاهل و بیکاره است. دشنامی است بمعنی بیکاره که هیچ کار نکند و تن بکار ندهد. (یادداشت ایضاً)
(تَ نَ دِهْ)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش سراسکند است که در شهرستان تبریز واقع است و 353 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
(سَ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
فرد یا افرادی از قشون که در اردوگاه برای حفظ بنه مانند. حارس بنه. حافظ بنه مانند بنه در جنگ. پایندۀ بنه.
- امثال:
وقت مواجب سرهنگ است، وقت جنگ بنه پا. (یادداشت بخط مؤلف).
بنه پاینده. آنکه بنۀ قشون را نگهبانی کند. (فرهنگ فارسی معین)
- امثال:
وقت مواجب سرهنگ است، وقت جنگ بنه پا. (یادداشت بخط مؤلف).
بنه پاینده. آنکه بنۀ قشون را نگهبانی کند. (فرهنگ فارسی معین)
(تِ نِ دُ)
لغت نامه دهخدا
جزیره ای در سه فرسنگ ونیمی تنگۀ داردانل که امروز آن را ’بزچه اطه سی’ می نامند... یونانیان در جنگ ترویا برای اغفال خصم خود را در این جزیره مخفی کردند. (از اعلام تمدن قدیم فوستل دو کولانژ)
(تِ تِ پِ تِ)
لغت نامه دهخدا
تت و پت. لکنت. با کردن و افتادن مستعمل: تته پته کردن. تته پته افتادن. رجوع به تت و پت شود
تمجمج لکنت زبان. یا به تته پته افتادن، به لکنت زبان و تمجمج افتادن
کنار جاده
روستایی در میان رود پایین شهرستان نور
تب بدن، نوعی نفرین با این مفهوم که تب بدن بیمار، به تن تو
نی قلیان
تکه پاره ی پارچه که مورد استفاده ی جانبی قرار گیرد
کناره های دره
خزیدن، با شکم خزیدن
جای پا، از طریق رد پا در تعقیب کسی بودن، از طریق رد پا شکار
از توابع دهستان بندپی بابل
قسمت بالا، بخش بالایی
لنگ په
گوسفند بی دمبه، ناگوار کردن
پاره پوره، نامنظم
تنبل، لاغر
تنومند
نزدیک شدن به اشخاص، اطراف بدن
گیاهی شبیه اسفناج که در آش ریزند، گیاه سلف
لکنت زبان به هنگام ترس و دست پاچگی
شتاب زدگی، دلهره، تب و تاب، هراس، دلهره، اضطراب ناشی از ترس و ناامنی
روی زمین و در دسترس، کنار و اطراف زمین، پایین هر نقطه ای
سیب زمینی ترشی نوعی گیاه غده ای شبیه به سیب زمینی که ریشه
تن و بدن، پیکر
لب و لوچه
از تو
طرف پایین، قسمت پایین هر چیزی
نام مکانی در سوادکوه، به دنبال بره، حافظ بره